واگویه های مامانی

لحظه دیدار

سلام عزیزم یه سلام متفاوت  .....بلاخره من روح ماهتو دیدم  عزیزم ......چقدر دوست داشتنی هستی فرشته کوچک من ..... مامانی من وتو یه راه یه کم طولانی را به سلامتی با هم سپری کردیم وشما درست تو روزی که اولین دفعه دکتر بهم گفته بود(20مهر)بدنیا اومدی اولش  البته با یه سری ماجرا که خدا را شکر همش بخیر گذشت.....چقدر من و بابایی از دیدنت خوشحال شدیم  میدونی ما تو رو همزمان با هم دیدیم خیلی جالب بود چون من مجبور به سزارین شدم  (ساعت12:30ظهر) بابایی  هم اولین کسی بود به عیادت من اومده بودن بعد هم پرستار تو را آورد ....... ولی اولین شبی که تو بیمارستان بودیم نذاشتی من وخاله فریده حتی یه دقیقه هم بخوابی...
24 آبان 1393
1